«شیخ یوسف جمالی» استاد حوزه و دانشگاه متولّد سال ١٣٥٣ در بندرعباس است. وی تحصیلات اولیه خود را ابتدا در مدارس علوم دینی اهل‌سنّت جنوب ازجمله مدرسه دینی بندرعباس، مجتمع علوم دینی سلطان العلماء بستک و احمدیه اوز (لارستان) در رشته شریعت به پایان رسانید و سپس تحصیلات تکمیلی خود را در دانشکده الهیات تهران درفقه شافعی ادامه داد.

شیخ یوسف جمالی هم‌اکنون‌ مدرس فقه و اصول فقه و تاریخ معاصر در رشته دعوت، در مدرسه علوم دینی اهل‌سنّت و جماعت بندرعباس است. ایشان عضو شورای مرکزیِ شورای عالی مدارس اهل‌سنّت و جماعت جنوب ایران و رییس نهاد اجتماعی این شورا بوده و به مدت ٦سال نماینده سابق هیأت‌ فتوای اهل‌سنّت و جماعت جنوب در بندرعباس بوده است.

گفت‌وگو‌یی اختصاصی در مورد جایگاه فقه شافعی در مدارس علوم دینی اهل‌سنّت جنوب با ایشان تدوین شده که تقدیم خوانندگان می‌گردد:

 

- لطفا مختصری در مورد فقه اهل‌سنّت توضیح دهید.

«اصطلاحاً‌ فقه به معنای علم به احکام عملی گفته می‌شود که از ادلّه‌ تفصیلی گرفته می‌شود. برخی از ادله احکام در نزد اهل‌سنّت اتّفاقی‌ بوده و بر آن اجماع است، مانند کتاب و سنّت و قیاس و اجماع؛ بعضی دیگر از احکام اختلافی است، مانند استحسان و قول صحابی و مصالح مرسله. این موارد جزء مبانی استنتاج حکم به حساب می‌آیند که در هر زمان مجتهدین با بهره‌گیری از این موارد، احکام فقهی را استخراج می‌کنند. طبیعتاً‌ قرآن و سنّت از جایگاه ویژه‌ای در نزد اهل‌سنّت برخوردار است و تا زمانی که نصوص از قرآن و سنّت وجود داشته، در فقه به باقی ادله رجوع نمی‌شود.»

 

- مسأله اجتهاد چه جایگاهی در فقه اهل‌سنّت دارد؟  

«اجتهاد از بدو ظهور پیامبر اکرم –صلّی‌الله علیه و سلّم– و در زمان حیات ایشان و در زمان خلفاء راشدین وجود داشته است. پیامبر اسلام –صلّی‌الله علیه و سلّم– به برخی از صحابه که آن‌ها را به عنوان مبلغ‌ دین به مناطق مختلف می‌فرستاد، اجازه اجتهاد می‌داد و اجتهاد‌های متفاوت صحابه مورد تأیید‌ پیامبر–صلّی‌الله علیه و سلّم– بوده است. بعد از رحلت پیامبر –صلّی‌الله علیه و سلّم– و با گسترش سرزمین‌های اسلامی، در زمان خلفاء راشدین مسأله اجتهاد وارد مرحله تازه‌تری شد.

اداره سرزمین‌های جدید و حاکمیّت‌ شریعت بر این سرزمین‌ها نیازمند استفاده از اجتهاد بود، لذا می‌توان نتیجه گرفت به لحاظ سیر تاریخی، فقه اهل‌سنّت با اجتهاد مشکل خاصی ندارد و همواره از آن استفاده کرده است.»

 

- مهمترین مکاتب فقهی در میان اهل‌سنّت کدامیک هستند؟

«در فقه اهل‌سنّت در ابتدا دو مدرسه بزرگ ظهور کردند. یکی مدرسه اهل حدیث بود که محل فعالیت آن در مدینه بود. این مدرسه مبتنی بر استنباط فقه از حدیث بود و دوم مدرسه اهل رأی که در عراق ظهور کرد و امام ابوحنیفه پایه‌گذار آن بود. در آن زمان عراق محل تلاقی تمدّن‌‌ها بود و ضروری بود از دیگر روش‌ها نیز برای استنباط صحیح فقه و صدور فتوا استفاده شود.

این دو مدرسه خود دارای شعبه‌ها و شاخه‌های متفاوتی هستند، اما برخی از فقهای بزرگ مثل امام شافعی توانستند ترکیبی از مبانی دو مکتب اهل حدیث و اهل رأی را ارائه دهند.

در مجموع می‌توان گفت چه به لحاظ تأکید بر اصل متون، چه به لحاظ خردورزی و عقل‌گرایی در فقه و چه به لحاظ ترکیب‌سازی این دو روش، فقهای اهل‌سنّت در تاریخ اسلام پیشگام بوده‌اند. فقهای اهل‌سنّت در هر یک از این مکاتب، کتابهای فقهی زیادی را در این زمینه تألیف‌ نمودند که بعدها الگویی برای فقهای دیگر مذاهب شد.»

 

- فقه شافعی چه ویژگی منحصر به فردی نسبت به فقه دیگر مذاهب اسلامی دارد؟

«سخن گفتن در مورد فقه امام شافعی خود بحث مفصلی‌ است که نیازمند گفت‌وگوی مجزّا‌یی‌ می‌باشد، اما اگر بخواهیم جمع‌بندی خلاصه‌ای از فقه امام شافعی داشته باشیم، این فقه دارای دو ویژگی است که آن را از فقه‌های دیگر مذاهب اسلامی جدا می‌کند. اوّل‌، تدوین اصول فقه توسط امام شافعی است. امام شافعی دارای دو کتاب مهم است به نام «الام» و «الرساله‌» که اصول فقه را در آن بیان می‌کند. امام شافعی اولین فقیهی است که فقه و استنباط احکام از منابع را دارای اصول مشخّص‌ می‌کند و این اصول به عنوان یک روش و منهج مورد استفاده فقهای شافعی‌مذهب قرار می‌گیرد. در حالی که تا قبل از ظهور امام شافعی، فقه دارای اصول نبوده است و درک شخصی فقیه از منابع فقهی مثل کتاب و سنت، مبنای صدور فتوا بوده است. پس کار امام شافعی یک کار علمی و تاریخ‌ساز در فقه اسلامی بوده است.

تأثیر‌ کار امام شافعی نه فقط بر فقهای شافعی‌مذهب، بلکه بر فقهای دیگر مذاهب نیز ملموس است. پس از آن بود که فقهای دیگر مذاهب با رعایت اصول فقه به تدوین کتب جامع فقهی در مذاهب خود می‌پردازند. لذا فقه امام شافعی بطور غیر مستقیم بر فقه دیگر مذاهب اسلامی اعم از اهل‌سنّت و غیر اهل‌سنّت تأثیر داشته است، در حالی که تا قبل از ظهور امام شافعی، ما شاهد تدوین و اصول فقه از جانب هیچ فقیه و محدّثی‌ نیستیم.

دومین ویژگی فقه امام شافعی خردگرایی درون‌فقهی است. فقه امام شافعی در حیات ایشان دارای دو مرحله جدید و قدیم است و روش اصول فقه را برای استنباط متفاوت از فقه و گفت‌وگوی فقهی درون مذهبی باز می‌کند. لذا نتیجه این می‌شود که فقه شافعی در طول تاریخ، فقهی تعامل‌پذیر بوده است و تنها فقهی است که بدون حمایت حکومت‌ها یا فشار سیاسی در جوامع مختلف حاکم شده است.

 به عبارت صحیح‌تر، حاکمیت دیگر فقه‌های اسلامی در کشورهایی که اکنون پیروان آن فقه در آن کشورها در اکثریت هستند، حاصل یک تحوّل‌ سیاسی و حمایت سیاسی حکومت‌های وقت و بعضاً‌ تحت فشار قرار دادن پیروان دیگر مذاهب بوده است. اما اگر به گستردگی حاکمیت فقه شافعی در سرزمین‌های اسلامی، اعم از جنوب شرق آسیا، خاورمیانه و دیگر نقاط نگاه کنیم، توسعه فقه شافعی بیش از این‌که مدیون فشار سیاسی حکّام‌ باشد، مدیون اعتبار فقهی فقهای شافعی‌مذهب و تلاش دعوتگران شافعی‌مذهب بوده است.»

 

- ارتباط فقه شافعی را با حقوق اسلامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

«بطور کلی حوزه کار فقه گسترده‌تر از علم حقوق است، چراکه‌ در فقه به مسائل عبادی نیز پرداخته می‌شود که این مسأله در مباحث حقوقی جایی ندارد. حوزه علم حقوق شامل قواعدی است که در ارتباط با مناسبات اجتماعی و اقتصادی وجود دارد. از این جهت وقتی به اثربخشی فقه شافعی ورود پیدا می‌کنیم می‌بینیم که در حوزه‌های مختلف، انسان‌های متفکّری‌ در مذهب شافعی ظهور کرده‌اند که سرمنشاء تولید علم در حوزه خود بوده‌اند. به عنوان مثال، شخصیت علمی امام ماوردی در زمینه تدوین قواعد علم سیاست تاکنون در جهان اسلام کم‌نظیر بوده است، همچنین ظهور افرادی مانند نظام الملک در سیاست، باعث تحوّل‌ در حوزه سیاست در جامعه اسلامی می‌شود که همه این افراد شافعی‌مذهب بوده‌اند.

از نگاهی دیگر، فقه شافعی به عنوان یک فقه دارای اصول و دارای خردپذیری درون‌مذهبی، نقش مهمی در تولید و توسعه حقوق اسلامی داشته است. البته مسأله حقوق چنان گسترده است که طبیعی است تحوّل‌ حقوق اسلامی از دایره یک مذهب خاص خارج می‌باشد، اما اگر نگاه تخصصی به این موضوع داشته باشیم، فقه امام شافعی نقش مهمی در توسعه حقوق عمومی در جهان اسلام داشته است. فقه شافعی سیاستمداران و وزراء برجسته‌ای را تربیت کرده است. غالب اهل دانش، مخترعین، محدثین‌، اهل ادب و فرهنگ در جهان اسلام شافعی‌مذهب بوده‌اند.

بر مبنای این تحوّل‌آفرینی اجتماعی و فرهنگی فقهای شافعی است که در حقوق عمومی نیز، اندیشمندان شافعی‌مذهب رابطه دولت و مردم را با نوشتن کتب سیاسی و حکومت‌داری تحت عنوان سیاستنامه‌ تدوین کردند. علاوه بر آن، فقهای شافعی‌مذهب در تدوین فقه خانواده و معاملات بسیار قوی بوده‌اند. امام شافعی در کتب خود بطور تخصّصی‌ به مسأله فقه و حقوق در زمینه‌های مختلف می‌پردازد و میراث گرانبهایی‌ را برای دیگر فقهای شافعی‌مذهب بر جای می‌گذارد. شاگردان امام شافعی و سایر فقهای شافعی‌مذهب نیز در طول تاریخ، به پیوند فقه و حقوق اسلامی با صدور فتاوی فقهی مناسب و کاربردی می‌پردازند و در توسعه حقوق اسلامی نقش‌آفرینی می‌کنند. البته این تلاش فقهای شافعی‌مذهب در خصوص توسعه و حقوق اسلامی نافی تلاش فقهای دیگر مذاهب اسلامی نیست.

فقه حنفی که مبتنی بر فتاوای امام ابو حنیفه است و توسّط‌ ابو یوسف تدوین و جمع آوری می‌شود، به دلیل تأکید امام ابوحنیفه بر رأی در صدور فتوا، در برخی شاخه‌های حقوق اسلامی بسیار قوی می‌باشد. بطوری که می‌توان گفت فقهای حنفی مذهب در حقوق خصوصی بسیار عمیق کار کرده‌اند و آثار و فتاوای زیادی را در این زمینه به جوامع اسلامی ارائه داده‌اند.

در فقه مالکی و حنبلی کمتر چنین توسعه‌ای را شاهد هستیم. فقهای مالکی‌مذهب بعدها در اندلس با دیدگاه‌های نوین به ارائه آثار فقهی می‌پردازند که غالب این فقها تحت تأثیر روش فقهی امام شافعی بوده‌اند. قبل از ابن تیمیه، فقهای حنبلی مذهب مبنای کار خود را دریافت فقه از حدیث قرار می‌دهند، اما ابن تیمیه با رعایت اصول فقهی در حقوق معاملات و حقوق مدنی فتواهای بدیعی را ارائه می‌دهد.»

 

- اکنون بسیاری از پیروان اهل‌سنّت در ایران شافعی‌مذهب هستند، فقه شافعی در میان اهل‌سنّت ایران چه جایگاه تاریخی دارد؟

«ایرانی‌ها ابتدا توسط شاگردان امام شافعی در خراسان با مذهب شافعی آشنا شدند. گفته می‌شود اولین کسانی که مذهب شافعی را به ایران معرفی کردند، «ابو عبدالله محمد بن نصر مروزی» و «احمد بن عمر بن سریج» بودند که فعالیت آن‌ها به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم بر می‌گردد. در مدت کوتاهی بعد از ورود مذهب شافعی به ایران تقریباً‌ کل جغرافیای آن زمان ایران تحت تأثیر این فقه قرار می‌گیرد.

عوامل رشد سریع فقه شافعی را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: عوامل درونی و عوامل بیرونی. از جمله عوامل درونی می‌توان به شخصیت و دانش خود امام شافعی و توانایی‌های فقهی، کتب علمی مذهب و مناظرات علمی ایشان اشاره کرد. امام شافعی در فقه بسیار پیچیده عمل کرده است و فتواهای او برای قرنها راهگشا بوده است. علاوه بر آن ایشان دارای آثار علمی و مکتوب است که قبل از هیچ فقهی نتوانسته این آثار را به وجود بیاورد. اما عوامل بیرونی شاگردان امام شافعی، تلاش برخی شخصیّت‌‌های تأثیرگذار مثل خواجه نظام الملک و وجود مراکز علمی و فرهنگی به عنوان قوی‌ترین‌ عامل‌های گسترش مذهب شافعی در ایران می‌باشد.

فقه شافعی در ایران دارای ریشه‌های تاریخی زیادی است. بسیاری از محدثان‌ و فقهای به نام شافعی‌مذهب، ایرانی هستند. برای قرن‌ها مذهب شافعی در ایران، مذهب اکثر مردم ایران بوده است. نه فقط ظهور فقه شافعی، بلکه توسعه فقه شافعی نیز در ایران دارای ریشه‌های تاریخی است. فقه شافعی، فقهی دگرپذیر و خرد‌پذیر است و این فقه در سرزمینی مثل ایران که دارای تمدن و فرهنگ تاریخی و محل تلاقی تمدن‌ها و فرهنگ‌های ملت‌های مختلف بوده است، بسیار مناسب بوده است. ورود فقه شافعی به ایران بدون هر گونه فشار سیاسی صورت گرفته است. داعیان این فقه و فقهای به نام آن با ارائه آثار و فتوای مهم و بزرگ نقش مهمی در توسعه این فقه در ایران داشته‌اند.

بعدها در ایران مدارسی راه‌اندازی می‌شود، تحت عنوان نظامیه‌ که فقه شافعی در آن فقه غالب بوده است. این مدارس توسط بزرگترین فقهای شافعی‌مذهب عصر خود اداره می‌شدند. این مدارس نقش مهمی در تربیت فقها و ائمه جمعه شافعی‌مذهب داشتند. بدنبال آن توسعه و برتری علمی فقه شافعی در ایران سبب توسعه و انتقال فقه شافعی از ایران به دیگر مناطق جهان اسلام می‌شود.

در نهایت فقه شافعی توسط بازرگانان ایرانی و عرب و هندی به جنوب شرق آسیا رفت و توسعه اسلام بر مبنای فقه شافعی در این سرزمین را به همراه داشت. لذا فقه شافعی در جنوب شرق آسیا (اندونزی، مالزی، تایلند و دیگر کشورهای این حوزه) بسیار متأثّر‌ از فقه شافعی در ایران در قرن 5 و 6 هجری است.

بطور کلی وجود بزرگان فقه شافعی در ایران مثل امام الحرمین، امام جوینی، امام محمد غزالی، ابوشجاع اصفهانی، ابونعیم اصفهانی، قاضی بیضاوی و... که هر یک در زمان خود از علما و فقها و قضات بزرگ بوده‌اند، سبب تحکیم فقه شافعی در ایران و توسعه فقه شافعی از ایران به دیگر مناطق شده است. در یک نتیجه‌گیری می‌توان گفت، فقه شافعی همواره فقه غالب در ایران بوده و از قرن 10 هجری به بعد بدلیل فشار سیاسی صفویان و موج مهاجرت فقهای شافعی‌مذهب از ایران، در نهایت به یک فقه اقلّیّت‌ تبدیل شده است.»

 

- در جنوب ایران غالب اهل سنت، پیرو فقه شافعی هستند؛ آیا این فقه شافعی با فقه شافعی قدیم یکی است یا دارای تفاوت است؟

«هر مذهب و فقهی برای دوام‌آوری نیازمند تحوّل‌ و همگامی با تغییرات زمانی است. از مذاهب اسلامی تعداد زیادی در طول تاریخ از بین رفته‌اند و فقط چند مذهب باقی مانده‌اند. لذا فقه‌هایی می‌توانسته‌اند از مسیر زمان به سلامت عبور کنند که تغییرات اجتماعی و نیازهای عصر خود را بپذیرند. فقه شافعی بصورت عام در جهان اسلام و بصورت خاص در جنوب ایران از این قاعده مستثنی نیست. فقه شافعی در جنوب دارای ریشه‌های تاریخی فراوانی است. فقها و علما بزرگی در فقه شافعی از جنوب ایران برخاسته‌اند.

مدارس دینی زیادی بر مبنای فقه شافعی در جنوب ایران دایر بوده است. در دوران رشد تصوّف‌ در ایران، از قرن 6 هجری به بعد ما شاهد ظهور صوفیان فقیه زیادی در منطقه لارستان، جزایر هرمز و قشم و کرانه‌های شمالی خلیج فارس هستیم که مرجعیت علمی و دینی حوزه خلیج فارس و جنوب ایران را برعهده داشته‌اند. با وجود چنین ریشه‌های تاریخی و وجود فقها و علمای بزرگ شافعی‌مذهب در جنوب ایران و با وجود برقراری مدارس علوم دینی شافعی‌مذهب در این خطه و علیرغم این‌که اصول پایه فقه شافعی همواره در جنوب ایران اصول فقهی غالب بوده است، اما آنچه اکنون در جنوب ایران به عنوان فقه شافعی حاکم است، بنا به ضرورت زمانه دارای تفاوت‌های اجتهادی زیادی با فقه شافعی تاریخی در این خطه می‌باشد.

در شرایط فعلی فقه شافعی در جنوب ایران، به دو شاخه سنّتی‌ و جدید تقسیم می‌شود. شاخه سنّتی‌، همان وارث مدارس دینی قدیم هستند که آثارشان تا به امروز باقی مانده است، اما با گذر زمان، غالب این مدارس نیروی انسانی و فقیه و حتی مدرس کافی ندارند، لذا فقه سنتی و تاریخی شافعی در منطقه جنوب گاهاً با استقبال چندانی مواجه نمی‌شود. مکتب جدید همان شورای عالی مدارس دینی اهل‌سنّت جنوب و هیأت‌ فتوا است که در اصول تابع مذهب شافعی است و تلاش می‌کند با رعایت اصول فقه شافعی و توجه به اصل اجتهاد در فقه، به نیازهای اساسی جامعه پاسخ مناسب دهد.»

 

- آیا غالب فقها و مدارس دینی اهل‌سنّت جنوب ایران در شرایط فعلی خود را شافعی‌مذهب می‌دانند؟

«در شرایط فعلی ما به دو دلیل شافعی‌مذهب هستیم: اول این‌که نمادهای مذهب شافعی را مثل قنوت، ده سلام در نماز تراویح و... حفظ کرده‌ایم و این نماد‌ها در واقع نماد مذهب شافعی هستند. دوم این‌که که ما از روش امام شافعی و شاگردانش در فقه استفاده می‌کنیم. روش فقهی امام جوینی و امام نووی که از فقهای بزرگ شافعی‌مذهب بوده‌اند، اکنون مورد توجه مدارس دینی اهل‌سنّت جنوب و هیئت فتوا است. لذا در سطح کلان، شیوه فقهی هیچ مذهبی، جای مذهب امام شافعی را در جنوب نگرفته است.»

 

- اگر در جنوب ایران غالب فقها از روش امام شافعی در فقه استفاده می‌کنند، پس چرا این فقها با شافعی‌مذهب‌های سنّتی‌ در جنوب اختلاف نظر دارند؟

«این اختلاف نظر، به تعریف و روش استنباط ما از متون دینی بر می‌گردد. ما از روش خود امام شافعی و شاگردان قوی او استفاده می‌کنیم، مثل امام نووی و امام جووینی. اما مدارس دینی سنتی در منطقه جنوب با این‌که پرچم مذهب شافعی را برافراشته‌اند، بجای تکیه بر اصول و روش‌های اجتهادی امام شافعی، به بعضی از کتب شاگردان و ائمّه‌ شافعی بسنده می‌کنند و انعطاف‌پذیری در اجتهاد از دین و متون دینی و همگامی آن با جامعه را به دست فراموشی می‌سپارند.

اما به هر حال چون این روش سنتی آن‌ها در طول نسل‌های مختلف در مدارس دینی اهل‌سنّت تدریس شده است، غالباً‌ تصور می‌کنند که این همان روش مذهب اصیل شافعی است، در حالی که چنین نیست. بطور کلی، اعتقاد ما به اجتهاد در فقه است، در حالی که علماء سنتی و قدیمی شافعی اعتقاد زیادی به آن ندارند. لذا برخی از این افراد به هر فتوای جدیدی که بر اساس اجتهاد صادر شود، اعتراض می‌کنند و آن را بدعت در فقه شافعی می‌دانند و آن را خارج از مذهب شافعی تلقّی‌ می‌کنند، در حالی که چنین نیست و هدف ما خروج از فقه شافعی نیست، بلکه رعایت اصل اجتهاد است.»

 

- شاید برخی فقهای سنی شافعی‌مذهب تصور می‌کنند که روش جدید فقهی مذهب شافعی در منطقه جنوب، از اصول فقه شافعی دور شده به فقه حنبلی یا سلفی نزدیک شده است.

«این تفسیر درست نیست، زیرا ما کتاب «ابو شجاع» را که کتاب پایه فقه شافعی است در مدارس دینی جنوب تدریس می‌کنیم، اما با این‌که پایه تدریس براساس فقه خود امام شافعی (و نه برخی شاگردان او) قرار داده‌ایم، معتقد به اجتهاد در اصول فقه هستیم. مبنای اختلاف ما با شافعی‌مذهب‌های سنتی منطقه جنوب همین است و اگر مشابهت فقهی در برخی فتاوی با دیگر مذاهب وجود دارد، این مشابهت، علمی و اتفاقی است و به معنای پیروی از دیگر مذاهب نیست.»

 

- آیا شما معتقدید که امروزه در منطقه جنوب، فقه سنتی شافعی در برخی حوزه‌ها بدلیل عدم استفاده از اجتهاد از شرایط روز عقب مانده است؟

«اساس فلسفه فقه تأمین نیازهای روز و عملی مسلمانان است. شافعی‌مذهب‌های سنتی در منطقه جنوب ایران، باب اجتهاد را بسته می‌دانند و نگاه مورثی و سنتی به فقه دارند، لذا فتوای آن‌ها در بسیاری از موارد با نیازها و واقعیت‌های روز همخوانی ندارد.

آنها در شعار می‌گویند که امام شافعی آزاداندیش بوده و تعصّبی‌ نداشته و به اجتهاد معتقد بوده است، اما در عمل با هر گونه‌ نوگرایی و اجتهاد در فقه مقابله می‌کنند. برخی شافعی‌مذهب‌های سنتی در منطقه جنوب باید به این تضاد پایان دهند تا روش فقهی آن‌ها در جامعه مقبولیت داشته باشد. اصول فقهی امام شافعی بر مبنای گفتمان درون مذهبی بنا شده است و باید اجازه چنین گفت‌وگویی را به سایر علمای شافعی‌مذهب بدهند تا اجتهاد را در فقه شافعی وارد کنند.

از طرفی برخی پیروان روش سنتی فقه شافعی شهامت تحقیق در فقه شافعی و عبور از آموزه‌های سنتی و مورثی را ندارند و دیدگاه شاگردان امام شافعی را دیدگاه خود امام شافعی می‌دانند، در حالی که چنین نیست. اگر واقعاً آن‌ها بدنیال شناخت و تعلیم فقه امام شافعی هستند باید به همه اقوال و فتاوای شاگردان امام شافعی توجه داشته باشند و در مورد فتوای خود امام شافعی نیز تحقیق کنند.»

 

- آیا مذهب شافعی جنوب با مذهب شافعی دیگر مناطق مثل کردستان، عراق و مالزی فرق دارد؟

«بله، در آراء فقهی میان آن‌ها تفاوت وجود دارد؛ زیرا مذهب شافعی توسط یک نفر‌ توسعه پیدا نکرده است، بلکه توسط شاگردان مختلف امام شافعی در مناطق مختلف توسعه پیدا کرده است. پس طبیعی است که در برخی موارد اختلاف وجود داشته باشد، اما در اصول و مبنا همه یکی هستند و اشتراکات آن‌ها زیاد است، بطوری که می‌توان گفت ترکیب کلی اصول فقهی همه آن‌ها یکی است.»

 

- در دوران فعلی دسته‌بندی فقهی را در میان اهل‌سنّت جنوب چگونه می‌بینید؟

«الان سه گروه مهم فقهی در جنوب ایران وجود دارند. شافعی‌مذهب‌های سنتی، هیئت فتوای اهل‌سنّت و منتسبین به سلفی‌گری و غیر مذهبی‌ها، که اعتقاد به مذهب خاصی ندارند و معتقدند که باید فرا مذهبی و بر مبنای حدیث عمل کرد. این سه گروه مهمترین دسته‌بندی فقهی را در جنوب ایران تشکیل می‌دهند.»

 

- آیا برای مدارس دینی اهل‌سنّت جنوب، مهم است که شافعی‌مذهب خوانده شوند؟

«برای مدارس دینی جنوب و هیأت فتوا نام مهم نیست. اما هر فتوایی باید براساس یک پایه و اصولی بنا شود. پایه و اصول ما در اهل‌سنّت جنوب، فقه شافعی است. اما نه با نگاه سنتی و محدود، بلکه براساس تحقیق فقهی در اصول فقه شافعی و رعایت اصل اجتهاد. در اختلافات فقهی، قول مذهب شافعی برای ما ارجحیت‌ دارد.»

 

ـ در شرایط فعلی رابطه فقه شافعی با سلفیت‌‌ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

«اگر منظور سلفی‌گری معنای عام آن است که همه مذاهب اهل‌سنّت در طول تاریخ به دنبال پیروی از سلف صالح بوده‌اند و ما نیز چنین هستیم. سلف صالح برای ما الگو هستند. اما اگر منظور سلفی‌گری به معنای یک روش فقهی جدید و امروزی است، فقه شافعی حاکم در جنوب ایران با سلفیت اختلاف نظر دارد. چراکه سلفیت معنای مصطلح آن تأکید بر سلفی‌گرایی و ظاهرگرایی دارد که به نظر ما این دیدگاه با مقاصد شرع و روش سلف صالح معارض است. این موضوع را شما در قضایای عملی و فتواهایی مانند پوشش زنان می‌توانید ببینید، که در این‌گونه‌ فتواها، میان فتوای هیئت فتوای اهل‌سنّت جنوب با فتواهای سلفی‌ها تفاوت وجود دارد. اما هنگامی که شما به اجتهاد روی می‌آورید، بطور ناخواسته ممکن است اجتهاد شما در برخی موارد، به اجتهاد دیگر مذاهب نزدیک شود و این شرایط برای همه مذاهب وجود دارد. در برخی موارد حتی فتوای حنابله و سلفی‌ها به شیعه نزدیک است، ولی این به معنای هماهنگی میان آن‌ها نیست. شما در عمل می‌بینید که برخی فتاوای شیعه و فتاوای فقهای حنبلی مانند ابن تیمیه سازگاری کامل دارد، مثل مسأله طلاق ثلاثه که کل ائمه اربعه معتقد به این هستند که با یک لفظ سه طلاق واقع می‌شود، اما فقه شیعه و فقه سلفیت چنین اعتقادی ندارند.»

 

- در شرایط فعلی رابطه و مرز میان مدارس دینی اهل‌سنّت در جنوب با سلفیت چگونه است؟

«سلفی‌ها به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. مادامی که بحث آن‌ها علمی بوده و کارشان مبنای فقهی داشته باشد، ما آن‌ها را می‌پذیریم؛ زیرا ما معتقدیم که پایه فقهی آن‌ها مذهب حنبلی است و حنابله یکی از چهار مذهب اهل‌سنّت هستند. ما بدنبال دیکتاتوری مذهبی نیستیم و آراء فقهی دیگر مذاهب برای ما قابل احترام است. ولی هنگامی که بحث سلفی‌های تندرو و تکفیری‌ها مطرح شود، ما آن‌ها را تحمّل‌ نخواهیم کرد. حتی یک نفر آن‌ها را، زیرا بحث ما مدارای مذهبی است نه عینیت‌ بخشیدن به دیدگاه تکفیری‌ها و حذف مذهبی دیگران. هر تفکر مذهبی در میان اهل‌سنّت از هر طیفی که باشد، هنگامی که این قاعده را بپذیرند در مدارس جنوب جایی دارند و ما از توان آن‌ها استفاده می‌کنیم و اگر نپذیرند و بدنبال حذف دیگران باشند جایی در سیستم اهل‌سنّت جنوب نخواهند داشت.»

 

ـ آیا نگران این نیستید که طلاب شما که در کشورهای عربی درس می‌خوانند سلفی شوند و برای شما ایجاد مشکل کنند؟

«ما منکر آن نیستیم که در برخی کشورها مثل عربستان جو عمومی سلفی است، ولی اینطور‌ نیست که همه مدرسان‌ و اساتید آنجا سلفی باشند. مدرسان شافعی و حنفی هم آنجا هستند. در مدارس دینی کشورهای عربی بهترین اساتید اهل‌سنّت جهان را دعوت می‌کنند. پس این‌گونه‌ نیست که همه طلاّب‌ سلفی تربیت شوند. البته در برخی کشورها مثل عربستان برخی تبلیغات سوء علیه شیعیان وجود دارد که این تبلیغات بیشتر سیاسی است تا مذهبی. در مقابل برخی کشورهای عربی نیز رویه مدارا را در میان مذاهب مختلف در پیش گرفته‌اند.

در برخی کشورهای عربی اوقاف جعفری مستقل است و دولت امکانات دولتی برای فعالیت مذهبی به آن‌ها می‌دهد تا بتوانند مسائل مذهبی خود را پیش ببرند. الگویی که می‌تواند در دیگر جوامع چند مذهبی مفید باشد. در حال حاضر غالب طلاّب‌ در جنوب ترجیح می‌دهند تحصیلاتشان را در همین مدارس جنوب بگذرانند تا این‌که‌ برای تحصیل به کشورهای خارجی سفر کنند. ضمناً این‌که خیلی از طلاب که قصد تحصیلات تکمیلی دارند هم مقصد اولشان کشورهایی مثل مالزی یا سودان است که در آنجا فقه شافعی و مالکی حاکم است نه عربستان. بدلیل شرایط پیش آمده در روابط سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان، پذیرش طلبه اهل‌سنّت از ایران در این کشور بسیار کم شده است، زیرا دولت عربستان در نوع رفتار سیاسی و اداری میان ایرانیان، اعم از سنّی‌ و شیعه تفکیکی قائل نیست و برای تحصیل طلاّب‌ اهل‌سنّت در کشور عربستان محدودیّت‌‌های زیادی وجود دارد. ما اهل‌سنّت جنوب در سال‌های اخیر تلاش کرده‌ایم با تقویت و بروزرسانی مدارس دینی اهل‌سنّت جنوب نیاز سفر به خارج برای تحصیل علوم دینی را در فقه اهل‌سنّت به حداقل برسانیم هر چند که عملیاتی کردن این تدبیر هم مشکلات خاص خود را دارد. البته این نکته را هم نباید از نظر دور دانست که وقتی می‌گوییم علما و شیوخ عربستان، به این معنا نیست که همه شیوخ آنجا تندروی را ترویج می‌کنند، بلکه آنجا هم تکثّر‌ و دیدگاه‌های مختلف فقهی وجود دارد، هر چند ممکن است بطور مساوی امکان بروز نداشته باشند.»

 

ـ شما گفتید سیستم مذهبی حاکم بر اهل‌سنّت جنوب با روش سلفی‌ها فرق دارد. بطور کلی از نظر اهل سنّت (جنوب)، سلفی‌ها چه گروهی هستند؟

«اگر نگاه تاریخی به سلفی‌ها داشته باشیم آن‌ها همواره وجود داشته‌اند. آن‌ها همان ظاهریون قدیم هستند. بسیاری از آن‌ها ظاهر قرآن و حدیث را می‌گیرند و فتوا می‌دهند. در حالی که ما به استنباط فقهی بر مبنای شیوه خاص فقهی معتقدیم. به همین دلیل اکثر فتاوای مذهب سلفی تا حدی سخت‌گیرانه است. در واقع آن‌ها ظاهریون دوران ما هستند و همواره در طول تاریخ طرفدارانی داشته‌اند. تقریباً‌ پیروان همه مذاهب به نحوی با مسأله نص‌گرایی و ظاهرگرایی روبرو بوده‌اند. اخباریون در مذهب جعفری نمونه‌ای از این نص‌گرایی محض هستند که برداشت خاص خود را از متون دارند و با دیدگاه‌های فقهی پیچیده میانه خوبی ندارند.»

 

ـ دلیل تفاوت فقهی اهل‌سنّت جنوب با مذهب سلفی‌های امروزی چیست؟

«تفاوت فقهی موجود به دو دلیل است. اول این‌که امام شافعی یک فقیه بود که در جهان اسلام مطرح شد و کتاب فقهی مشخص داشت. کتب فقهی امام شافعی دارای اعتبار بالایی در دانش فقه هستند و شخص ایشان اولین کسی بود که برای فقه اصولی را تدوین کرد. بزرگترین کتابهای امام شافعی کتاب «رساله» و «ام»هستند. اما امام احمد یک محدّث‌ قوی بود و با این‌که فتواهای زیادی داشت، ولی کتاب فقهی نداشت. سلفی‌های امروز بیشتر مرجع مورد استدلال شان احادیث نبوی است که این موضوع هم اگر مورد بررسی تاریخی قرار گیرد، بر می‌گردد به ماهیّت‌ مذهب حنبلی و شخصیت علمی خود امام احمد. همانطور که می‌دانید امام احمد محدثی چیره دست بود و یادگاری که از ایشان باقی مانده است، کتاب «مسند» ایشان است که در آن احادیث رسول الله –صلّی‌الله علیه و سلّم– را جمع‌آوری کرده است.

بیشتر کسانی که به سلفی امروز مشهورند، پایه فقهی‌شان، روش امام احمد است و در واقع روش اهل حدیث را آن هم به شکل ظاهری انتخاب کرده‌اند. اما آنچه در جنوب ایران بیشتر معمول است، عمل به شیوه اصولی و روش فقهی امام شافعی است که مبنای آن تکیه بر قرآن و سنّت و استمداد از عقل در پی ریزی قواعد عملی برای استنباط شریعت و دریافت مقصد شارع است. اینجاست که فقه سلفی امروزی بر مبنای فقه حنبلی بنا می‌شود، نه فقه شافعی و حنفی و مالکی. الان هم سلفی‌های امروزی هر کدام که در حدیث قوی باشند به استناد دانش حدیث، خود را فقیه می‌دانند و فتوا می‌دهند، در حالی که در فقه شافعی چنین نیست و فقیه بودن با محدث بودن از منظر تسلّط‌ ‌بر علم فقه کاملاً فرق دارند.»

 

- چرا در جنوب تلاش نمی‌شود که میان فقه شافعی حاکم بر مدارس جنوب و سلفی‌ها مرزبندی مشخّصی‌ وجود داشته باشد؟

«مرزی‌بندی به معنای تفاوت فقهی است نه تخریب و تنش و درگیری و موضع‌گیری علیه دیگران. آن‌ها (سلفی‌ها) به عنوان یک شاخه فقهی (که متّکی‌ بر حدیث هستند) وجود دارند و در حدود خود قابل احترامند و برخی فتوای آن‌ها از فتوای دیگر مذاهب جلوتر است؛ اما ما با آن‌ها تفاوت داریم. هیأت فتوا مستقلّ‌ فتوا می‌دهد و کاری به فتوای سلفی‌ها در دیگر نقاط دنیا ندارد. به عنوان نمونه در همین بحث شروع و پایان ماه رمضان، سلفی‌ها معتقد به رؤیت ماه هستند و هیأت فتوا اهل‌سنّت جنوب معتقد به محاسبه ریاضی ماه. با این وجود هیأت فتوای اهل‌سنّت جنوب گاهی متّهم‌ به بدعت در فقه شافعی و تخریب می‌شود. در حالی که در بحث رمضان شافعی‌های سنتی و سلفی‌ها با هم مشترکند و هر دو معتقد به رؤیت‌ ماه هستند و در مجموع نظری بر خلاف هیأت فتوای اهل‌سنّت جنوب دارند.»

 

- دیدگاه شما نسبت به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی حاکم بر کشور چیست؟

«ما معتقدیم این کشور، این سرزمین و این نظام متعلّق‌ به همه ایرانیان است. نباید قضایا را به گونه‌ای تفسیر کرد یا به گونه‌ای عمل کرد که بخشی از جامعه به سادگی از معادلات حذف شوند و یا از حقوق خود محروم شوند. ما پایبند به قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم و در امور کلی از آن تبعیت‌ می‌کنیم. ما اهل‌سنّت ایران هستیم و متعلّق‌ به این سرزمین هستیم و کشور خود را دوست داریم. فقه اهل‌سنّت دارای ریشه‌های تاریخی در ایران است و برای قرن‌ها‌ مذهب غالب مردم این سرزمین از مذاهب اهل‌سنّت فقه شافعی بوده است. بزرگترین شخصیّت‌‌های تمدّن‌ ایرانی که هویّت‌ ایرانی مثل دانش، ادبیات فلسفه را برای ما به میراث گذاشته‌اند، پیرو یکی از مذاهب اهل‌سنّت و در رأس‌ آن‌ها مذهب شافعی بوده‌اند.

 

در شرایط فعلی، ما اهل‌سنّت ایران در مسائل فقهی طبق فقه خودمان عمل می‌کنیم. نباید به فتوای ما در امور فقهی انتقاد شود، زیرا قانون اساسی چنین حقّی‌ را برای مذاهب اهل‌سنّت به رسمیّت‌ شناخته است. در قانون اساسی کشور ما بر آزادی مذهبی دیگر مذاهب اسلامی تأکید شده است. در عمل نیز مسؤولان باید به این قانون پایبند باشند و دگرزیستی فقهی و استقلال مذهبی اهل‌سنّت را به رسمیّت‌ بشناسند و از ترویج مبانی که با اصول فقهی و مذهبی اهل‌سنّت همخوانی ندارد، در میان اهل‌سنّت جلوگیری کنند؛ زیرا دخالت یک مذهب در مذهب دیگر مشکل‌آفرین است و سبب تشدید اختلافات می‌شود.»